منطقه تاریخی دشت روم

زاگرس گستردیه فخرودورون**دیارش نمونیه پربرف و بارون******دشتروم لنگر گرو سپاه رومی**تاریخه ورق زنیت سی هر ایرونی
دوشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۴۴ ب.ظ

دشت روم در گجستان

کلل سه تا سه قله ی به نسبت کوتاه درغرب دشت روم است.سرآب خمزون فاصله ی زیادی با کلل سه تا ،دشتی به نسبت کم عرض ،اما دراز ،بین دو کوه کشیده شده است .از غرب به شرق .دردوطرف دشت ودر تمام سینه ها ومهار دو کوه سنگر بسته بودند.جنگ چندین شبانه روز ادامه داشت .مردان جنگی با برنو دیوانه واربه جان هم افتادند.ناله ی تفنگ بود وبوی باروت .فریاد زخمی ها و لرکه مردان.دشت وکوه به  ناله.
کی علی خان وکی ولی خان تفنگچی ها رااتقسیم کردندو آرایش جنگی مناسب دادند.مردانه جنگیدند.ولی اردوی مهاجم سر بود.هم مردان جنگی زیاد داشت ،هم جنگ جویان برجسته .کشتار از دو طرف زیاد.زخمی زیادتر.کی علی خان سخت می جنگید.تیرش کم تر خطا می رفت .کی ولی خان نیز هنر نمایی می کرد.کوچکترین نشانی از بدن یا سر تفنگچی می دید،هدف می گرفت ، شلیک می کرد.گلوله سینه ی فضا را می شکافت و به هدف می نشست.

یکی از تفنگچی های عبدالله خان چهارده تفنگچی از کی علی خان کشت.زخمی ها به جای خود .کی علی خان وهمراهان هم از مهاجمان کشتند.اما هر که کشته می شد ،دیگری جای اش را می گرفت.افراد اردوی خان زیاد بودند.سنگرهاشان خاموش نمی شد.اما سنگرهای دسته  کی علی خان  یکی پس از دیگری خاموش شد.ناچار شد عقب نشینی کند.
درحین جنگ وگریز ،مرد فرار نبود .می خواست دشمن را خسته وناتوان کند.برای خوبانی وسیاه پور ونیک پی پیک فرستاده ودرخواست کمک کرده بود.درهمان حال جنگ و گریز به دوراهی سفیدار رسید،آخرین قسمت دشت روم.درجنوب دشت ،که کمک رسید.سیاه پور وجنگ آوران جلیل،همراهشان کردی وسهراب و خوبانی وپیکار جویان بابکانی.نیک پی وگروه دیگری از رزم آوران آقایی،کی علی خان  وکی ولی خان استقبال کردند.سران تفنگچی ها را سازماندهی کردند.افراد تقسیم شدند.آرایش جنگی ویژه ،متناسب با وضع منطقه وافراد با تاکتیک هوشیارانه داده شد.شش جنگ آور نام دار با شش گروه تفنگچی به اردوی خان حمله کردند.بی امان،وحشتناک،همه جا ناله ی تفنگ ،مثل  ابر بهار گلوله می بارید. تفنگچی هایی از ممسنی به کی علی خان پیوستند.پی درپی از ممسنی خوار وبار مهمات هم می رسید.
سنگرها یکی پس از دیگری سقوط کردند.مردان جوان ومیان سال به خاک می افتادند.اگر کسی بالای سر کشته یا  زخمی ای می رفت ،برای بردن تفنگ و قطارش بود.غم مرده وزخمی نبود.
شب بود وکردی در چند قدمی خوبانی.تفنگچی ها ی دیگر بین آنها .به سوی سنگرها می خزیدند.باران گلوله ی دوطرف می بارید.مانند آذرخش یا شهاب های کوچک،میدرخشیدند و خاموش می شدند.کردی به سوی خطرناک ترین سنگر،سهراب وگروهی از جلیل پشت سرش به سوی سنگر فرماندهی سپاه ومشاوران خان پیش می روند.یکی از سرشناس ترین مردان بویراحمددر همه مناطق کهگیلویه وممسنی وقشقایی درسنگر نشسته بود.سنگر بر بلندی قرار داشت.شیب کوه را سینه خیز وخمیده بالا می رفتند.هوا تاریک بود وپیش روی چندان سخت نبود . به نزدیکی سنگر در تیرس یکدیگر رسیدند.باز هم نزدیک تر رفتند .از سنگر فرماندهی پی در پی تیراندازی می شد،مانند سنگرهای دیگر.کردی وهمراهان ،هوشیار ،رد افراد را از نور تیرکش ها گرفته بودند وبه سنگرنزدیک شده بودند.به پنجاه شصت متری آن ،سنگر را زیر باران گلوله گرفتند .صدای فریاد  فرمانده بلند شد ،به وسط سنگر افتاد .خیال کردند که کشته شده است.تفنگچی ها ی درون سنگر دستپاچه شدند،درتاریکی شب کبریت زدند.صدای فرمانده بلند شد:مرا ازاین جا دور کنید.
کردی وهمراهان از فرصت استفاده کردند ودسته جمعی یک بار دیگر شلیک کردند.ناله های خفه ای ازسنگر برخاست ،بعد سنگر خاموش شد.
کردی ودیگر تفنگچی ها به سوی سنگر ،کردی پیش از همه به داخل سنگر پرید.دونفر کشته شده ودیگران رفته بودند.در سرازیری پرشیب می دویدند،کردی متوجه شد ک کسی را باخود می برندوبه احتمال زیاد زخمی بود.تیراندازی نکرد،لرکه (فریاد بلند)کشید .خوبانی را بلند صدا کرد که همه جا پیچید:منم کردی ،سنگر را گرفتم.
دیگر تفنگچی ها داخل سنگر شدند .جسد دوکشته را از سنگر بیرون کشیدند ،وروی خونشان خاک ریختند.ودر تاریکی کشته شدگان را نشناختند،یکی شان از جوانان نام دار بود وتیراندازی سرشناس از خویشاوندان نزدیک فرماندهی اردوی خان،دیگری از تفنگچی های برجسته .
باسقوط سنگر فرماندهی ،کمر سپاه خان شکست. سنگرهای اردوی خان پی درپی سقوط کردند.صبح شد.درروشنایی روز ،کردی وهمراهان جسد ها را شناسایی کردند.دسته ای از زلف فرمانده در سنگر پخش شده بود ،همه موی جو گندمی فرمانده اردوی خان را شناختند.فکر کردند زخمی شده،شاید هم الان هم مرده .اما نه ،گلوله قسمتی از زلف اورا کنده بود و پوست سر را خراشیده بود .آسیبی ندیده بود،فقط اورا کمی گیج کرده بود.اورا برده بودند .از مرگ نجات یافته بود ،اگر مانده بود کشته شده بود .

منبع:نبرد گجستان .تالیف :محمد کرم رزمجویی


نوشته شده توسط dasht room
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

منطقه تاریخی دشت روم

زاگرس گستردیه فخرودورون**دیارش نمونیه پربرف و بارون******دشتروم لنگر گرو سپاه رومی**تاریخه ورق زنیت سی هر ایرونی

منطقه تاریخی دشت روم

دلیل نامگذاری دشتروم
به این دلیل ک در زمان داریوش سوم که جنگ با سپاهیان رومی بود.سپاهیان رومی در دشتی اتراق میکنند ک با اخرین سردار شجاع ایرانی بنام اریو برزن در پیکار بودند وسپاهیان رومی دراین دشت شکست میخورند وازان به بعد به دشت روم معروف شد.واز اثار تاریخی ان تپه طلایی(به زبان محلی تل خرگوشی) و تنگاری (مخفف تنگه اریو برزن)ک در25کیلومتری شهر یاسوج واقع شده است.

بایگانی
نویسندگان

دشت روم در گجستان

دوشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۴۴ ب.ظ
کلل سه تا سه قله ی به نسبت کوتاه درغرب دشت روم است.سرآب خمزون فاصله ی زیادی با کلل سه تا ،دشتی به نسبت کم عرض ،اما دراز ،بین دو کوه کشیده شده است .از غرب به شرق .دردوطرف دشت ودر تمام سینه ها ومهار دو کوه سنگر بسته بودند.جنگ چندین شبانه روز ادامه داشت .مردان جنگی با برنو دیوانه واربه جان هم افتادند.ناله ی تفنگ بود وبوی باروت .فریاد زخمی ها و لرکه مردان.دشت وکوه به  ناله.
کی علی خان وکی ولی خان تفنگچی ها رااتقسیم کردندو آرایش جنگی مناسب دادند.مردانه جنگیدند.ولی اردوی مهاجم سر بود.هم مردان جنگی زیاد داشت ،هم جنگ جویان برجسته .کشتار از دو طرف زیاد.زخمی زیادتر.کی علی خان سخت می جنگید.تیرش کم تر خطا می رفت .کی ولی خان نیز هنر نمایی می کرد.کوچکترین نشانی از بدن یا سر تفنگچی می دید،هدف می گرفت ، شلیک می کرد.گلوله سینه ی فضا را می شکافت و به هدف می نشست.

یکی از تفنگچی های عبدالله خان چهارده تفنگچی از کی علی خان کشت.زخمی ها به جای خود .کی علی خان وهمراهان هم از مهاجمان کشتند.اما هر که کشته می شد ،دیگری جای اش را می گرفت.افراد اردوی خان زیاد بودند.سنگرهاشان خاموش نمی شد.اما سنگرهای دسته  کی علی خان  یکی پس از دیگری خاموش شد.ناچار شد عقب نشینی کند.
درحین جنگ وگریز ،مرد فرار نبود .می خواست دشمن را خسته وناتوان کند.برای خوبانی وسیاه پور ونیک پی پیک فرستاده ودرخواست کمک کرده بود.درهمان حال جنگ و گریز به دوراهی سفیدار رسید،آخرین قسمت دشت روم.درجنوب دشت ،که کمک رسید.سیاه پور وجنگ آوران جلیل،همراهشان کردی وسهراب و خوبانی وپیکار جویان بابکانی.نیک پی وگروه دیگری از رزم آوران آقایی،کی علی خان  وکی ولی خان استقبال کردند.سران تفنگچی ها را سازماندهی کردند.افراد تقسیم شدند.آرایش جنگی ویژه ،متناسب با وضع منطقه وافراد با تاکتیک هوشیارانه داده شد.شش جنگ آور نام دار با شش گروه تفنگچی به اردوی خان حمله کردند.بی امان،وحشتناک،همه جا ناله ی تفنگ ،مثل  ابر بهار گلوله می بارید. تفنگچی هایی از ممسنی به کی علی خان پیوستند.پی درپی از ممسنی خوار وبار مهمات هم می رسید.
سنگرها یکی پس از دیگری سقوط کردند.مردان جوان ومیان سال به خاک می افتادند.اگر کسی بالای سر کشته یا  زخمی ای می رفت ،برای بردن تفنگ و قطارش بود.غم مرده وزخمی نبود.
شب بود وکردی در چند قدمی خوبانی.تفنگچی ها ی دیگر بین آنها .به سوی سنگرها می خزیدند.باران گلوله ی دوطرف می بارید.مانند آذرخش یا شهاب های کوچک،میدرخشیدند و خاموش می شدند.کردی به سوی خطرناک ترین سنگر،سهراب وگروهی از جلیل پشت سرش به سوی سنگر فرماندهی سپاه ومشاوران خان پیش می روند.یکی از سرشناس ترین مردان بویراحمددر همه مناطق کهگیلویه وممسنی وقشقایی درسنگر نشسته بود.سنگر بر بلندی قرار داشت.شیب کوه را سینه خیز وخمیده بالا می رفتند.هوا تاریک بود وپیش روی چندان سخت نبود . به نزدیکی سنگر در تیرس یکدیگر رسیدند.باز هم نزدیک تر رفتند .از سنگر فرماندهی پی در پی تیراندازی می شد،مانند سنگرهای دیگر.کردی وهمراهان ،هوشیار ،رد افراد را از نور تیرکش ها گرفته بودند وبه سنگرنزدیک شده بودند.به پنجاه شصت متری آن ،سنگر را زیر باران گلوله گرفتند .صدای فریاد  فرمانده بلند شد ،به وسط سنگر افتاد .خیال کردند که کشته شده است.تفنگچی ها ی درون سنگر دستپاچه شدند،درتاریکی شب کبریت زدند.صدای فرمانده بلند شد:مرا ازاین جا دور کنید.
کردی وهمراهان از فرصت استفاده کردند ودسته جمعی یک بار دیگر شلیک کردند.ناله های خفه ای ازسنگر برخاست ،بعد سنگر خاموش شد.
کردی ودیگر تفنگچی ها به سوی سنگر ،کردی پیش از همه به داخل سنگر پرید.دونفر کشته شده ودیگران رفته بودند.در سرازیری پرشیب می دویدند،کردی متوجه شد ک کسی را باخود می برندوبه احتمال زیاد زخمی بود.تیراندازی نکرد،لرکه (فریاد بلند)کشید .خوبانی را بلند صدا کرد که همه جا پیچید:منم کردی ،سنگر را گرفتم.
دیگر تفنگچی ها داخل سنگر شدند .جسد دوکشته را از سنگر بیرون کشیدند ،وروی خونشان خاک ریختند.ودر تاریکی کشته شدگان را نشناختند،یکی شان از جوانان نام دار بود وتیراندازی سرشناس از خویشاوندان نزدیک فرماندهی اردوی خان،دیگری از تفنگچی های برجسته .
باسقوط سنگر فرماندهی ،کمر سپاه خان شکست. سنگرهای اردوی خان پی درپی سقوط کردند.صبح شد.درروشنایی روز ،کردی وهمراهان جسد ها را شناسایی کردند.دسته ای از زلف فرمانده در سنگر پخش شده بود ،همه موی جو گندمی فرمانده اردوی خان را شناختند.فکر کردند زخمی شده،شاید هم الان هم مرده .اما نه ،گلوله قسمتی از زلف اورا کنده بود و پوست سر را خراشیده بود .آسیبی ندیده بود،فقط اورا کمی گیج کرده بود.اورا برده بودند .از مرگ نجات یافته بود ،اگر مانده بود کشته شده بود .

منبع:نبرد گجستان .تالیف :محمد کرم رزمجویی

نظرات  (۱)

۱۰ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۱۶ مسعود حیدری
سلام. سرگچینه چات باریک طایفهاشو اشتباه نوشتید 
پاسخ:
سلام.با کمک همین خوانندگان است که می تونم بهتر بنویسم وبشناسم.بنده را دراین راه یاری کنید تا بتونم  اشتباهات را برطرف کنم.ممنون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی