منطقه تاریخی دشت روم

زاگرس گستردیه فخرودورون**دیارش نمونیه پربرف و بارون******دشتروم لنگر گرو سپاه رومی**تاریخه ورق زنیت سی هر ایرونی
چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۲۱ ب.ظ

جنگ سخت تتنگ تامرادی

جنگ مهیب تنگ تامرادی

با موفقیت‌های جنگی بویراحمدی‌ها در جنگ دورگ دهنو (دورگ مدین)، و شکست سهمگین دولتی‌ها، اقتدار رزمی و دفاعی ایل بویراحمد، بسیار بالا رفت. به نظر می‌رسد تا سال 1309 رضاشاه و نظامیانش، اجازه و قدرت حضور در بویراحمد را نیافته‌اند.

ایل بویراحمد،‌ نیز در طی نزدیک به دو سال ـ از نیمه دوم 1307 تا نیمه اول 1309 ـ کمترین رویارویی را با دولتیان داشته است. تنها مورد ضبط شده، حضور عده‌ای از جنگجویان بویراحمدی،‌ به طرفداری از قشقایی‌ها در سال 1308 بوده،‌ که در گردنه «شول» ـ میانه راه شیراز به اردکان ـ «یک ستون تدارکاتی قشون دولتی را که قصد رسیدن به اردکان را داشت، منهدم کردند و ارتباط قوای شاه‌بختی را با شیراز قطع نمودند. سرتیپ‌خان بویراحمدی نیز از موقعیت استفاده کرد و به اتفاق تعدادی از بویراحمدی‌ها به بلوک بیضا حمله کرد و به غارت و چپاول روستاهای آن سامان پرداخت.»

شورش ایلات قشقایی و بختیاری در سال 1308،‌ سرانجام با تدبیر «امیرلشکر شیبانی» آرام شد؛ و تمام هم و غم رضاشاه و نظامیان او، «قلع و قمع» ایل بویراحمد شد.

شورش ایلات قشقایی و بختیاری در سال 1308،‌ سرانجام با تدبیر «امیرلشکر شیبانی» آرام شد؛ و تمام هم و غم رضاشاه و نظامیان او، «قلع و قمع» ایل بویراحمد شد.

با امتیازاتی که حکومت به سران و کلانتران ایلات قشقایی و بختیاری داد، بیش از پیش درصدد جذب و جلب آنان در سرکوب ایل بویراحمد، برآمد. استفاده از جنگجویان ایلات مختلف در جهت سرکوب ایل شورشگر، از ترفندهایی بود که در عصر پهلوی، مدام از آن بهره‌برداری می‌شد.

اندیشه سرکوب ایل بویر احمد از سیاست انگلیسیان نشأت می‌گرفت، زیرا آنان، تقریباً ‌ده سال قبل از کودتای 1299 برای سرکوب ایل بویراحمد پیشنهاد داده بودند که: «جز یک اردوی معظم قوی هیچ چیز دیگر نمی‌تواند بویراحمدی[ها] را منظم کند.

این اندیشه ‌مخرب و ویرانگر، احتمالاً از سیاست انگلیسیان نشأت می‌گرفت. زیرا آنان، تقریباً ‌ده سال قبل از کودتای 1299 برای سرکوب ایل بویراحمد پیشنهاد داده بودند که: «جز یک اردوی معظم قوی هیچ چیز دیگر نمی‌تواند بویراحمدی[ها] را منظم کند.»  به عقیده انگلیسیان،‌ این «اردوی معظم قوی» بایستی «متشکل از سوار قشقایی و بختیاری» باش. «سرجرج بارکلی» در تاریخ‌ 11 دی 1288 به «سر ادوارد گری» می‌نویسد: «... این طایفه بویراحمدی بواسطه بهره و نتیجه‌ای که از اعمال خود برده و مخصوصاً از اثر حمله‌ای که جدیداً به مسیو پاسک کرده‌اند جسارت زیاد و نفوذ کلی حاصل کرده‌اند و عقیده مستر بیل آنست که تنبیه آنها جداً لزوم پیدا کرده و این طور اظهار عقیده می‌کند که فقط قوه‌ای که‌ بتوانند چنین خدمتی را به عهده گیرند اردویی خواهد بود متشکل از سوار قشقایی و بختیاری متفقاً...»

در نامه «مستر بیل» آمده است که: «... فقط موافقت و همدستی بین قشقایی و بختیاری برای مطیع کردن این ایل خونخوار غارتگر لازم و مفید است... زیرا که اگر از دو طرف به آنها تهاجم نشود بی‌نهایت مشکل خواهد بود که یک طایفه‌کوه‌نشین به این رشادت و فعالیت را بتوان در تنگنا انداخت....»

بر اساس‌ اندک اسنادی که امروز در دست است؛ اندیشه «قلع و قمع» ایل بویراحمد، پس از مکاتبات انگلیسیان با دولت ایران ـ در تیرماه 1309 ـ به جد در دستور کار حکومت رضاشاه قرار گرفته است

بر اساس‌ اندک اسنادی که امروز در دست است؛ اندیشه «قلع و قمع» ایل بویراحمد، پس از مکاتبات انگلیسیان با دولت ایران ـ در تیرماه 1309 ـ به جد در دستور کار حکومت رضاشاه قرار گرفته است.

در تاریخ‌ پنجم تیرماه 1309، مدیر کمپانی نفت انگلیس ـ ایران،‌ در نامه‌ای به «تیمورتاش» وزیر دربار رضاشاه می‌نویسد: «حضرت اشرف: الآن تلگرافی از آبادان بتاریخ دیروز رسیده و مشعر است که عملیات ما در ناحیه گچ پوکاک در نزدیکی گچ کروقلی ]کوراُغلی[ که در شمال غربی بوشهر واقع است از طرف عده‌که بالغ بر یکصد و پنجاه نفر بویراحمدی بودند مورد حمله واقع شده و در نتیجه آنجا را غارت کرده و صدماتی به مؤسسات ما وارد آورده‌اند... هرگونه وقایع دیگری که رخ داده و اطلاعی برسد البته بعرض حضرت اشرف خواهد رسانید....»

در پاسخ نامه «جکس»، تیمورتاش می‌نویسد: «میستر جکس عزیزم؛ در جواب مراسله 5 تیر جاری تحت نمره س6ب، زحمت میدهم که خبر شرارت عده]ای[ از بویراحمدی در حدود گچ پوکاک قبل از وصول مراسله شریفه رسیده بود. اشرار مزبور برای جلب توجه بخود مبادرت باین عمل نموده و خواستند که قوای خود را مهم جلوه بدهند که شاید در شرائط خلع‌سلاح آنها تسهیلاتی حاصل شود].[ در هر حال اوامر مقتضیه در سرکوبی آنها صادر شده است.»

مدیر کمپانی نفت انگلیس ـ ایران در تاریخ‌ 7 تیرماه 1309، توضیحات بیشتری «راجع به تجاوز به عملیات امتحانی» آنان در گچ پوکک داده است.  هم‌چنین، وی در مورخه 10 تیرماه 1309، نامه‌ای دیگر به تیمور تاش وزیر دربار می‌نویسد: «...حضرت اشرف گرامیم: تشکرات خود را برای مراسله شریفه... مورخه 7 تیر بعرض می‌رساند. در دو مراسله‌ سابق خود غرض از راپورت دادن شرارت بویراحمدیها این بود که اطمینان حاصل کنم که قضیه بعرض حضرت اشرف رسیده باشد.

دولت بفوریت و بطرز مؤثری اقدام فرموده و باعث خوشوقتی است که اقدامات مقتضی برای مجازات آنها و جلوگیری از تکرار این وقایع که مانند سال قبل خساراتی به کمپانی ما وارد آورده خواهد شد....»

در هر حال،‌ در پی این مکاتبات ـ آن گونه که تیمورتاش مکتوب نموده است ـ «اوامر مقتضیه، در سرکوبی» ایل بویراحمد،‌ «صادر شده است». به نظر می‌رسد،‌ این «اوامر مقتضیه»،‌ در «حکم عملیاتی» ذیل، تحت عنوان «حکم عملیاتی در تعرض به بویراحمد»؛ به خوبی ترسیم شده است.

حکم عملیاتی در تعرض به بویراحمد...

الف ـ مأموریت:

قلع و قمع اشرار بویراحمد علیا و سفلی و پاک کردن مناطق مزبور از وجود اخلالگران که به شرارت مشغول و به وسیله تفنگچیان خودشان موجب نا امنی درصفحات فارس شده‌اند.

ب ـ واحدهای جنگی:

1ـ هنگ پیاده پهلوی از لشکر 1 مرکز به فرماندهی سرهنگ ابراهیم زند ]تقویت شده با[ یک گروهان مسلسل سنگین.
2ـ هنگ پیاده نادری از لشگر 2 مرکز به فرماندهی سرهنگ احمد معینی ]تقویت شده با[ یک گروهان مسلسل سنگین.
3ـ هنگ پیاده رضاپور از لشکر 1 مرکز به فرماندهی سرهنگ طهماسبی ]تقویت شده با[ یک گروهان مسلسل سنگین.
4ـ یک گردان سوار از هنگ سوار فاتح به فرماندهی سرگرد حسین فاتح...

پ ـ واحدهای حمایتی (پشتیبانی):

1ـ یک هنگ توپخانه کوهستانی از لشکر 1 مرکز (چهار آتشبار هر آتشبار چهار عراده توپ).
2ـ یک گردان چریک از افراد قشقایی.
3ـ چهار فروند طیاره (هواپیما)، بمب‌افکن ـ دو دستگاه زره‌پوش که فقط تا اردکان واحد جلودار را پشتیبانی خواهد کرد.
4ـ یک واحد مهندسی.

ت ـ قوای ذخیره و احتیاط:

تیپ شیراز با کلیه عوامل ـ هنگ آهن از لشکر 2 مرکز.

ث ـ تدارکات:

1ـ آشپزخانه و لوازم طبخ ـ خواربار و آذوقه اردو و علیق دواب به وسیله پانصد و پنجاه قاطر کرایه حمل خواهد شد... .»

بدین گونه «پس از صدور حکم عملیاتی به طرح و انشاء آن زمان، فرمان حرکت صادر گردید و نیرو به طرف اردکان آهنگ عزیمت نمود و در اردکان فرمانده نیرو برای یک هفته فرمان توقف صادر نمود.»

به نظر می‌رسد این لشکرکشی گسترده، که بنا به نوشته یکی از نظامیان حاضر در عملیات، «طول ستون [آن] در حدود 24 کیلومتر بود و 8 ساعت مسافت بین سرستون و انتهای آن بود» ؛ برای نابودی و فنای کامل یک ایل به حرکت درآمده است.

پس از استقرار هنگ‌های عملیاتی ارتش رضاشاه در اردکان، اردوگاه عظیمی تشکیل شد. در مقابل آنان، جنگجویان بویراحمدی ـ که اکنون فرسنگها از منطقه مسکونی خویش فاصله گرفته بودند ـ در تل و تپه‌های اطراف اردکان موضع گرفته و مهیای نبرد شدند.

برای جلوگیری از جنگ و خونریزی، برخی از روحانیون مقیم اردکان، به وساطت پرداختند. اما «ظاهراً نه عشایر دل به این وساطت دادند و نه مقامات ]دولتی[. لذا تلاش آنها به جایی نرسید.»  بنا به نقل «سرهنگ فولادوند» در «مهنامه ژاندارمری»؛ فرمانده جنگی عشایر بویراحمد،‌ به نام «لهراسب» (کی لهراسب)،‌ به سادات پیام رسان گفته است: «ما اسلحه به دست گرفتیم تا عمامه یادگار جدتان را از شما نگیرند و کلاه پهلوی سرتان بگذارند و آن وقت مجبور شوید گدایی کنید.»

در هر حال، چون طرفین شرایط یکدیگر را نپذیرفتند، جنگ اجتناب‌ناپذیر شد. درگیری‌های مختصر و پراکنده‌ای‌ در اطراف اردوگاه انجام گرفت؛ اما نبرد اصلی در نتیجه شبیخون بویراحمدی‌ها رخ داد. شبیخونی که به گفته فولادوند، «یک شب‌ خونین را بوجود آورد.»

بویراحمدی‌ها از جهات مختلف اردوگاه یورش برده و به داخل آن رخنه کردند. شلیک‌های مداوم مسلسل‌های نظامی،‌ نیز مانع پیشروی بویراحمدی‌ها نبود. در قسمت غربی اردوگاه‌، عشایر داخل سنگرهای نظامیان گردیده و جنگ تن به تن آغاز شد.

جمعی دیگر از بویراحمدی‌ها‌ به همراهی و فرماندهی «لهراسب»، به قلب ستون نظامی یورش بردند و هر دو طرف خویش را به زیر رگبار گلوله‌ گرفتند. عده‌ای دیگر به سمت ستاد نیرو هجوم بردند و «آتش شدیدی به روی چادرها گشودند.» بنا به گفته فولادوند، آنها «ضمن یورش به طرف مقر ستاد نیرو با فریاد و ایجاد سر و صدا به لهجه لری شعار می‌دادند: بزنید، بکشید، نترسید، اینها برای جان و مال و ناموس ما آمده‌اند.»

با فشار همه‌جانبه بویراحمدی‌ها، هزیمت قطعی نظامیان و سقوط اردوگاه نزدیک شده بود؛ اما مقاومت همگانی نظامیان اردوگاه و روشن شدن هوا،‌ موجب نجات آنان و عقب‌نشینی بویراحمدی‌ها گردید. «سرگرد پیشداد» ـ از نظامیان حاضر در اردوگاه ـ تعداد کشته‌های نظامی را «در حدود 30 نفر سرباز و یک افسر» و مجروحین را «25 نفر» سرباز و «دو افسر» ذکر می‌کند.  منابع محلی تعداد متقولین بویراحمدی را «9» و «17 نفر» اعلام کرده‌اند. 

بویراحمدی‌ها پس از شبیخون اردکان عقب‌نشینی کردند؛ تا بتوانند دشمن زخم‌خورده و عصبی را به مناطق کوهستانی و صعب‌العبور بکشانند. در خط سیر اردکان ـ یاسوج درگیری‌های پراکنده و مختصری میان نظامیان و بویراحمدی‌ها رخ داده است. در این جنگ و گریزها بویراحمدی‌ها‌ تلفات و صدماتی بر نظامیان وارد آوردند؛ اما این اقدام آنان تأثیری در پیشروی نظامیان نداشت.

لشکر ده هزار نفری رضاشاه‌ با سلاح‌های مدرن و پیشرفته روز و با توپخانه و مسلسل؛ در برابر جنگجویانی که برخی از آنان تنها سلاح سرد همراه داشتند ـ به رغم تلفات زیاد ـ دست به عقب‌نشینی نزدند.

بویراحمدی‌ها،‌ در نزدیکی یاسوج کنونی، در معبری کوهستانی و جنگلی ـ و صعب‌العبور ـ به نام «سنگ و منگ»؛ به کمین نشستند. نبرد سنگ و منگ که دو روز و یک شب‌ با شدت تمام ادامه یافت؛ برای هر دو طرف‌، سنگین و سخت بود. در این نبرد، به رغم آنکه نظامیان،‌ تلفات زیادی ـ نسبت به شبیخون اردکان و درگیری‌های مسیر راه ـ دادند؛ ولی سرانجام موفق به شکست و عقب‌نشینی مجدد بویراحمدی‌ها گردیدند. سرگرد پیشداد، بدون ذکر کشتگان نظامی، تعداد زخمی‌ها را «در حدود 120 نفر و چند افسر» عنوان می‌کند. 

برخی منابع محلی،‌ تعداد کشته‌های بویراحمدی را «دو نفر» ذکر می‌کنند.  سرتیپ یکرنگیان، تاریخ‌ این درگیری را «ششم مرداد» 1309 ضبط کرده است. با عقب‌نشینی بویراحمدی‌ها، نظامیان روستاهای خالی از سکنه یاسوج و تل خسروی را اشغال کردند. با ورود لشکر عظیم رضاشاه به منطقه بویراحمد و عدم شکست قطعی از بویراحمدی‌ها، تقریباً تمام ساکنین روستاهای مسیر عبور نظامیان، تخلیه نموده پا به فرار نهادند.

عشایر بویراحمد، با هجومی بی‌سابقه مواجه شده بودند و هر آن بیم نابودی کامل آنان می‌رفت. تاکنون سابقه نداشت که جنگجویان ایل بویراحمد، آن هم با وجود فرمانده دلیر و پرآوازه‌ای نظیر کی‌لهراسب، این گونه شکست خورده باشد. این وضعیت فوق‌العاده، سران و بزرگان ایل را به اندیشه مصالحه و پذیرش برتری نظامیان واداشت.

آنان برای جلوگیری از اضمحلال قطعی ایل، در آن هنگامه خطیر و خطرناک؛ چاره‌ای نداشتند. بنابر این،‌ نامه‌ای برای فرمانده لشکر ـ امیرلشکر حبیب‌الله شیبانی ـ ارسال داشتند.

فولادوند که هیچ اشاره‌ای به درگیری‌های پس از شبیخون اردکان نمی‌کند، بیان نموده که در دشت روم بویراحمد: پیکی از طرف سران یاغی از سرلشگر شیبانی اجازه ملاقات خواست و نامه‌ای از جانب سرتیپ‌خان و شکرالله‌خان ضرغامپور تسلیم فرمانده نیرو نمود. مدلول نامه تا آنجا که توانستیم از منابع مطلع که شخصاً در این نبرد شرکت داشته‌اند به دست آوریم از این قرار بوده:

اول ـ نیروی دولتی می‌تواند بدون مانع به طرف بویراحمد علیا و سفلی عزیمت نماید و در مراکز موردنظر به استثنای قلعه لوداب و لنده مستقر شوند و مقدمشان را گرامی می‌داریم!

دوم ـ اجازه داده شود عمل خلع‌سلاح را کلانتران بدون دخالت سربازان خود بر عهده بگیرند و به مدت شش ماه تفنگهای افراد عشایر را خودمان جمع‌آوری و تحویل خواهیم داد. فقط تعداد معدودی اسلحه به ما داده شود تا در موقع کوچ به ییلاق برای حفظ جان خودمان داشته باشیم!

سوم ـ عشایر از اوامر و دستورات فرماندهان پادگانها همه گونه اطاعت خواهند نمود. اما تقاضا داریم در مناطق عشایرنشین بویراحمد پاسگاه امنیه (ژاندارمری) مستقر نشود!

چهارم ـ دولت، عشایر را از استعمال کلاه پهلوی که اجباری شده معاف بفرمایند و در پوشیدن لباس محلی ممانعتی برای افراد عشایر نباشد!

پنجم ـ چون عشایر دچار خسارت شده‌اند دولت تا پنج سال ما را از پرداخت مالیات معاف بفرمایند.

فولادوند می‌نویسد: «... شیبانی نامه ارسالی ... را پاره کرد و جلوی پای پیک انداخت و به او گفت: نامه‌های احمقانه قابل جواب نیست]،[ عنقریب پاسخ مقتضی را ارتش به نحوی که صلاح بداند به آنها خواهد داد.»  بدین ترتیب،‌ جنگ میان طرفین اجتناب ناپذیر گشت. بویراحمدی‌ها در دشت روم و «سرسپیدار» به اردوی نظامی شبیخون زدند؛ اما نبرد اصلی در تنگ تامرادی رخ داد.



نوشته شده توسط dasht room
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

منطقه تاریخی دشت روم

زاگرس گستردیه فخرودورون**دیارش نمونیه پربرف و بارون******دشتروم لنگر گرو سپاه رومی**تاریخه ورق زنیت سی هر ایرونی

منطقه تاریخی دشت روم

دلیل نامگذاری دشتروم
به این دلیل ک در زمان داریوش سوم که جنگ با سپاهیان رومی بود.سپاهیان رومی در دشتی اتراق میکنند ک با اخرین سردار شجاع ایرانی بنام اریو برزن در پیکار بودند وسپاهیان رومی دراین دشت شکست میخورند وازان به بعد به دشت روم معروف شد.واز اثار تاریخی ان تپه طلایی(به زبان محلی تل خرگوشی) و تنگاری (مخفف تنگه اریو برزن)ک در25کیلومتری شهر یاسوج واقع شده است.

بایگانی
نویسندگان

جنگ سخت تتنگ تامرادی

چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۲۱ ب.ظ

جنگ مهیب تنگ تامرادی

با موفقیت‌های جنگی بویراحمدی‌ها در جنگ دورگ دهنو (دورگ مدین)، و شکست سهمگین دولتی‌ها، اقتدار رزمی و دفاعی ایل بویراحمد، بسیار بالا رفت. به نظر می‌رسد تا سال 1309 رضاشاه و نظامیانش، اجازه و قدرت حضور در بویراحمد را نیافته‌اند.

ایل بویراحمد،‌ نیز در طی نزدیک به دو سال ـ از نیمه دوم 1307 تا نیمه اول 1309 ـ کمترین رویارویی را با دولتیان داشته است. تنها مورد ضبط شده، حضور عده‌ای از جنگجویان بویراحمدی،‌ به طرفداری از قشقایی‌ها در سال 1308 بوده،‌ که در گردنه «شول» ـ میانه راه شیراز به اردکان ـ «یک ستون تدارکاتی قشون دولتی را که قصد رسیدن به اردکان را داشت، منهدم کردند و ارتباط قوای شاه‌بختی را با شیراز قطع نمودند. سرتیپ‌خان بویراحمدی نیز از موقعیت استفاده کرد و به اتفاق تعدادی از بویراحمدی‌ها به بلوک بیضا حمله کرد و به غارت و چپاول روستاهای آن سامان پرداخت.»

شورش ایلات قشقایی و بختیاری در سال 1308،‌ سرانجام با تدبیر «امیرلشکر شیبانی» آرام شد؛ و تمام هم و غم رضاشاه و نظامیان او، «قلع و قمع» ایل بویراحمد شد.

شورش ایلات قشقایی و بختیاری در سال 1308،‌ سرانجام با تدبیر «امیرلشکر شیبانی» آرام شد؛ و تمام هم و غم رضاشاه و نظامیان او، «قلع و قمع» ایل بویراحمد شد.

با امتیازاتی که حکومت به سران و کلانتران ایلات قشقایی و بختیاری داد، بیش از پیش درصدد جذب و جلب آنان در سرکوب ایل بویراحمد، برآمد. استفاده از جنگجویان ایلات مختلف در جهت سرکوب ایل شورشگر، از ترفندهایی بود که در عصر پهلوی، مدام از آن بهره‌برداری می‌شد.

اندیشه سرکوب ایل بویر احمد از سیاست انگلیسیان نشأت می‌گرفت، زیرا آنان، تقریباً ‌ده سال قبل از کودتای 1299 برای سرکوب ایل بویراحمد پیشنهاد داده بودند که: «جز یک اردوی معظم قوی هیچ چیز دیگر نمی‌تواند بویراحمدی[ها] را منظم کند.

این اندیشه ‌مخرب و ویرانگر، احتمالاً از سیاست انگلیسیان نشأت می‌گرفت. زیرا آنان، تقریباً ‌ده سال قبل از کودتای 1299 برای سرکوب ایل بویراحمد پیشنهاد داده بودند که: «جز یک اردوی معظم قوی هیچ چیز دیگر نمی‌تواند بویراحمدی[ها] را منظم کند.»  به عقیده انگلیسیان،‌ این «اردوی معظم قوی» بایستی «متشکل از سوار قشقایی و بختیاری» باش. «سرجرج بارکلی» در تاریخ‌ 11 دی 1288 به «سر ادوارد گری» می‌نویسد: «... این طایفه بویراحمدی بواسطه بهره و نتیجه‌ای که از اعمال خود برده و مخصوصاً از اثر حمله‌ای که جدیداً به مسیو پاسک کرده‌اند جسارت زیاد و نفوذ کلی حاصل کرده‌اند و عقیده مستر بیل آنست که تنبیه آنها جداً لزوم پیدا کرده و این طور اظهار عقیده می‌کند که فقط قوه‌ای که‌ بتوانند چنین خدمتی را به عهده گیرند اردویی خواهد بود متشکل از سوار قشقایی و بختیاری متفقاً...»

در نامه «مستر بیل» آمده است که: «... فقط موافقت و همدستی بین قشقایی و بختیاری برای مطیع کردن این ایل خونخوار غارتگر لازم و مفید است... زیرا که اگر از دو طرف به آنها تهاجم نشود بی‌نهایت مشکل خواهد بود که یک طایفه‌کوه‌نشین به این رشادت و فعالیت را بتوان در تنگنا انداخت....»

بر اساس‌ اندک اسنادی که امروز در دست است؛ اندیشه «قلع و قمع» ایل بویراحمد، پس از مکاتبات انگلیسیان با دولت ایران ـ در تیرماه 1309 ـ به جد در دستور کار حکومت رضاشاه قرار گرفته است

بر اساس‌ اندک اسنادی که امروز در دست است؛ اندیشه «قلع و قمع» ایل بویراحمد، پس از مکاتبات انگلیسیان با دولت ایران ـ در تیرماه 1309 ـ به جد در دستور کار حکومت رضاشاه قرار گرفته است.

در تاریخ‌ پنجم تیرماه 1309، مدیر کمپانی نفت انگلیس ـ ایران،‌ در نامه‌ای به «تیمورتاش» وزیر دربار رضاشاه می‌نویسد: «حضرت اشرف: الآن تلگرافی از آبادان بتاریخ دیروز رسیده و مشعر است که عملیات ما در ناحیه گچ پوکاک در نزدیکی گچ کروقلی ]کوراُغلی[ که در شمال غربی بوشهر واقع است از طرف عده‌که بالغ بر یکصد و پنجاه نفر بویراحمدی بودند مورد حمله واقع شده و در نتیجه آنجا را غارت کرده و صدماتی به مؤسسات ما وارد آورده‌اند... هرگونه وقایع دیگری که رخ داده و اطلاعی برسد البته بعرض حضرت اشرف خواهد رسانید....»

در پاسخ نامه «جکس»، تیمورتاش می‌نویسد: «میستر جکس عزیزم؛ در جواب مراسله 5 تیر جاری تحت نمره س6ب، زحمت میدهم که خبر شرارت عده]ای[ از بویراحمدی در حدود گچ پوکاک قبل از وصول مراسله شریفه رسیده بود. اشرار مزبور برای جلب توجه بخود مبادرت باین عمل نموده و خواستند که قوای خود را مهم جلوه بدهند که شاید در شرائط خلع‌سلاح آنها تسهیلاتی حاصل شود].[ در هر حال اوامر مقتضیه در سرکوبی آنها صادر شده است.»

مدیر کمپانی نفت انگلیس ـ ایران در تاریخ‌ 7 تیرماه 1309، توضیحات بیشتری «راجع به تجاوز به عملیات امتحانی» آنان در گچ پوکک داده است.  هم‌چنین، وی در مورخه 10 تیرماه 1309، نامه‌ای دیگر به تیمور تاش وزیر دربار می‌نویسد: «...حضرت اشرف گرامیم: تشکرات خود را برای مراسله شریفه... مورخه 7 تیر بعرض می‌رساند. در دو مراسله‌ سابق خود غرض از راپورت دادن شرارت بویراحمدیها این بود که اطمینان حاصل کنم که قضیه بعرض حضرت اشرف رسیده باشد.

دولت بفوریت و بطرز مؤثری اقدام فرموده و باعث خوشوقتی است که اقدامات مقتضی برای مجازات آنها و جلوگیری از تکرار این وقایع که مانند سال قبل خساراتی به کمپانی ما وارد آورده خواهد شد....»

در هر حال،‌ در پی این مکاتبات ـ آن گونه که تیمورتاش مکتوب نموده است ـ «اوامر مقتضیه، در سرکوبی» ایل بویراحمد،‌ «صادر شده است». به نظر می‌رسد،‌ این «اوامر مقتضیه»،‌ در «حکم عملیاتی» ذیل، تحت عنوان «حکم عملیاتی در تعرض به بویراحمد»؛ به خوبی ترسیم شده است.

حکم عملیاتی در تعرض به بویراحمد...

الف ـ مأموریت:

قلع و قمع اشرار بویراحمد علیا و سفلی و پاک کردن مناطق مزبور از وجود اخلالگران که به شرارت مشغول و به وسیله تفنگچیان خودشان موجب نا امنی درصفحات فارس شده‌اند.

ب ـ واحدهای جنگی:

1ـ هنگ پیاده پهلوی از لشکر 1 مرکز به فرماندهی سرهنگ ابراهیم زند ]تقویت شده با[ یک گروهان مسلسل سنگین.
2ـ هنگ پیاده نادری از لشگر 2 مرکز به فرماندهی سرهنگ احمد معینی ]تقویت شده با[ یک گروهان مسلسل سنگین.
3ـ هنگ پیاده رضاپور از لشکر 1 مرکز به فرماندهی سرهنگ طهماسبی ]تقویت شده با[ یک گروهان مسلسل سنگین.
4ـ یک گردان سوار از هنگ سوار فاتح به فرماندهی سرگرد حسین فاتح...

پ ـ واحدهای حمایتی (پشتیبانی):

1ـ یک هنگ توپخانه کوهستانی از لشکر 1 مرکز (چهار آتشبار هر آتشبار چهار عراده توپ).
2ـ یک گردان چریک از افراد قشقایی.
3ـ چهار فروند طیاره (هواپیما)، بمب‌افکن ـ دو دستگاه زره‌پوش که فقط تا اردکان واحد جلودار را پشتیبانی خواهد کرد.
4ـ یک واحد مهندسی.

ت ـ قوای ذخیره و احتیاط:

تیپ شیراز با کلیه عوامل ـ هنگ آهن از لشکر 2 مرکز.

ث ـ تدارکات:

1ـ آشپزخانه و لوازم طبخ ـ خواربار و آذوقه اردو و علیق دواب به وسیله پانصد و پنجاه قاطر کرایه حمل خواهد شد... .»

بدین گونه «پس از صدور حکم عملیاتی به طرح و انشاء آن زمان، فرمان حرکت صادر گردید و نیرو به طرف اردکان آهنگ عزیمت نمود و در اردکان فرمانده نیرو برای یک هفته فرمان توقف صادر نمود.»

به نظر می‌رسد این لشکرکشی گسترده، که بنا به نوشته یکی از نظامیان حاضر در عملیات، «طول ستون [آن] در حدود 24 کیلومتر بود و 8 ساعت مسافت بین سرستون و انتهای آن بود» ؛ برای نابودی و فنای کامل یک ایل به حرکت درآمده است.

پس از استقرار هنگ‌های عملیاتی ارتش رضاشاه در اردکان، اردوگاه عظیمی تشکیل شد. در مقابل آنان، جنگجویان بویراحمدی ـ که اکنون فرسنگها از منطقه مسکونی خویش فاصله گرفته بودند ـ در تل و تپه‌های اطراف اردکان موضع گرفته و مهیای نبرد شدند.

برای جلوگیری از جنگ و خونریزی، برخی از روحانیون مقیم اردکان، به وساطت پرداختند. اما «ظاهراً نه عشایر دل به این وساطت دادند و نه مقامات ]دولتی[. لذا تلاش آنها به جایی نرسید.»  بنا به نقل «سرهنگ فولادوند» در «مهنامه ژاندارمری»؛ فرمانده جنگی عشایر بویراحمد،‌ به نام «لهراسب» (کی لهراسب)،‌ به سادات پیام رسان گفته است: «ما اسلحه به دست گرفتیم تا عمامه یادگار جدتان را از شما نگیرند و کلاه پهلوی سرتان بگذارند و آن وقت مجبور شوید گدایی کنید.»

در هر حال، چون طرفین شرایط یکدیگر را نپذیرفتند، جنگ اجتناب‌ناپذیر شد. درگیری‌های مختصر و پراکنده‌ای‌ در اطراف اردوگاه انجام گرفت؛ اما نبرد اصلی در نتیجه شبیخون بویراحمدی‌ها رخ داد. شبیخونی که به گفته فولادوند، «یک شب‌ خونین را بوجود آورد.»

بویراحمدی‌ها از جهات مختلف اردوگاه یورش برده و به داخل آن رخنه کردند. شلیک‌های مداوم مسلسل‌های نظامی،‌ نیز مانع پیشروی بویراحمدی‌ها نبود. در قسمت غربی اردوگاه‌، عشایر داخل سنگرهای نظامیان گردیده و جنگ تن به تن آغاز شد.

جمعی دیگر از بویراحمدی‌ها‌ به همراهی و فرماندهی «لهراسب»، به قلب ستون نظامی یورش بردند و هر دو طرف خویش را به زیر رگبار گلوله‌ گرفتند. عده‌ای دیگر به سمت ستاد نیرو هجوم بردند و «آتش شدیدی به روی چادرها گشودند.» بنا به گفته فولادوند، آنها «ضمن یورش به طرف مقر ستاد نیرو با فریاد و ایجاد سر و صدا به لهجه لری شعار می‌دادند: بزنید، بکشید، نترسید، اینها برای جان و مال و ناموس ما آمده‌اند.»

با فشار همه‌جانبه بویراحمدی‌ها، هزیمت قطعی نظامیان و سقوط اردوگاه نزدیک شده بود؛ اما مقاومت همگانی نظامیان اردوگاه و روشن شدن هوا،‌ موجب نجات آنان و عقب‌نشینی بویراحمدی‌ها گردید. «سرگرد پیشداد» ـ از نظامیان حاضر در اردوگاه ـ تعداد کشته‌های نظامی را «در حدود 30 نفر سرباز و یک افسر» و مجروحین را «25 نفر» سرباز و «دو افسر» ذکر می‌کند.  منابع محلی تعداد متقولین بویراحمدی را «9» و «17 نفر» اعلام کرده‌اند. 

بویراحمدی‌ها پس از شبیخون اردکان عقب‌نشینی کردند؛ تا بتوانند دشمن زخم‌خورده و عصبی را به مناطق کوهستانی و صعب‌العبور بکشانند. در خط سیر اردکان ـ یاسوج درگیری‌های پراکنده و مختصری میان نظامیان و بویراحمدی‌ها رخ داده است. در این جنگ و گریزها بویراحمدی‌ها‌ تلفات و صدماتی بر نظامیان وارد آوردند؛ اما این اقدام آنان تأثیری در پیشروی نظامیان نداشت.

لشکر ده هزار نفری رضاشاه‌ با سلاح‌های مدرن و پیشرفته روز و با توپخانه و مسلسل؛ در برابر جنگجویانی که برخی از آنان تنها سلاح سرد همراه داشتند ـ به رغم تلفات زیاد ـ دست به عقب‌نشینی نزدند.

بویراحمدی‌ها،‌ در نزدیکی یاسوج کنونی، در معبری کوهستانی و جنگلی ـ و صعب‌العبور ـ به نام «سنگ و منگ»؛ به کمین نشستند. نبرد سنگ و منگ که دو روز و یک شب‌ با شدت تمام ادامه یافت؛ برای هر دو طرف‌، سنگین و سخت بود. در این نبرد، به رغم آنکه نظامیان،‌ تلفات زیادی ـ نسبت به شبیخون اردکان و درگیری‌های مسیر راه ـ دادند؛ ولی سرانجام موفق به شکست و عقب‌نشینی مجدد بویراحمدی‌ها گردیدند. سرگرد پیشداد، بدون ذکر کشتگان نظامی، تعداد زخمی‌ها را «در حدود 120 نفر و چند افسر» عنوان می‌کند. 

برخی منابع محلی،‌ تعداد کشته‌های بویراحمدی را «دو نفر» ذکر می‌کنند.  سرتیپ یکرنگیان، تاریخ‌ این درگیری را «ششم مرداد» 1309 ضبط کرده است. با عقب‌نشینی بویراحمدی‌ها، نظامیان روستاهای خالی از سکنه یاسوج و تل خسروی را اشغال کردند. با ورود لشکر عظیم رضاشاه به منطقه بویراحمد و عدم شکست قطعی از بویراحمدی‌ها، تقریباً تمام ساکنین روستاهای مسیر عبور نظامیان، تخلیه نموده پا به فرار نهادند.

عشایر بویراحمد، با هجومی بی‌سابقه مواجه شده بودند و هر آن بیم نابودی کامل آنان می‌رفت. تاکنون سابقه نداشت که جنگجویان ایل بویراحمد، آن هم با وجود فرمانده دلیر و پرآوازه‌ای نظیر کی‌لهراسب، این گونه شکست خورده باشد. این وضعیت فوق‌العاده، سران و بزرگان ایل را به اندیشه مصالحه و پذیرش برتری نظامیان واداشت.

آنان برای جلوگیری از اضمحلال قطعی ایل، در آن هنگامه خطیر و خطرناک؛ چاره‌ای نداشتند. بنابر این،‌ نامه‌ای برای فرمانده لشکر ـ امیرلشکر حبیب‌الله شیبانی ـ ارسال داشتند.

فولادوند که هیچ اشاره‌ای به درگیری‌های پس از شبیخون اردکان نمی‌کند، بیان نموده که در دشت روم بویراحمد: پیکی از طرف سران یاغی از سرلشگر شیبانی اجازه ملاقات خواست و نامه‌ای از جانب سرتیپ‌خان و شکرالله‌خان ضرغامپور تسلیم فرمانده نیرو نمود. مدلول نامه تا آنجا که توانستیم از منابع مطلع که شخصاً در این نبرد شرکت داشته‌اند به دست آوریم از این قرار بوده:

اول ـ نیروی دولتی می‌تواند بدون مانع به طرف بویراحمد علیا و سفلی عزیمت نماید و در مراکز موردنظر به استثنای قلعه لوداب و لنده مستقر شوند و مقدمشان را گرامی می‌داریم!

دوم ـ اجازه داده شود عمل خلع‌سلاح را کلانتران بدون دخالت سربازان خود بر عهده بگیرند و به مدت شش ماه تفنگهای افراد عشایر را خودمان جمع‌آوری و تحویل خواهیم داد. فقط تعداد معدودی اسلحه به ما داده شود تا در موقع کوچ به ییلاق برای حفظ جان خودمان داشته باشیم!

سوم ـ عشایر از اوامر و دستورات فرماندهان پادگانها همه گونه اطاعت خواهند نمود. اما تقاضا داریم در مناطق عشایرنشین بویراحمد پاسگاه امنیه (ژاندارمری) مستقر نشود!

چهارم ـ دولت، عشایر را از استعمال کلاه پهلوی که اجباری شده معاف بفرمایند و در پوشیدن لباس محلی ممانعتی برای افراد عشایر نباشد!

پنجم ـ چون عشایر دچار خسارت شده‌اند دولت تا پنج سال ما را از پرداخت مالیات معاف بفرمایند.

فولادوند می‌نویسد: «... شیبانی نامه ارسالی ... را پاره کرد و جلوی پای پیک انداخت و به او گفت: نامه‌های احمقانه قابل جواب نیست]،[ عنقریب پاسخ مقتضی را ارتش به نحوی که صلاح بداند به آنها خواهد داد.»  بدین ترتیب،‌ جنگ میان طرفین اجتناب ناپذیر گشت. بویراحمدی‌ها در دشت روم و «سرسپیدار» به اردوی نظامی شبیخون زدند؛ اما نبرد اصلی در تنگ تامرادی رخ داد.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۱۷
dasht room

شول

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی