شکست اردوی خان
سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۳، ۰۷:۰۸ ب.ظ
جنگ آوران نام دار اردوی خان ،زیر فشارهمه جانبه یاران کی علی خان ،سر خورده ونا امید ،مواضع خود را یکی یکی وا می نهادند وجای خود را به سیاه پور ،خوبانی ونیک پی وتفنگچی ها ی آنان می دادند. به انصاری و کی ولی خان و کی علی خان خشمگین وداغ وداغ دار .
اردوی خان ،خسته و خشمگین ،ازاین جا به آن جا .با جنگ وگریز ،از پهنه دشت ریم(دشت روم)تا بلندی کلل سه تا جمع می شدند .به سوی سرآب خمزون وشمال غرب دشت روم .به دامنه های شرقی کوه دور شک (کوهی در غرب دشت روم )پناه می برند .جنگ آزموده بودند ،به دشمن پشت نمی کردند.!سنگرهای دوستان شان که خاموش شد،خود را نجات دادند.جنگ به موقع وگریزبه هنگام.مقاومت به جا وحساب شده .به روش جنگ های پارتیزانی(نظم نداشتن در جنگ)!به آیین جنگ های چریکی(سپاه غیر نظامی).سنگر ی را خالی می کردند ،آن سوتر سنگر می گرفتند.
آخرین روز جنگ .گروه کی علی خان و سیاه پور،خوبانی و نیک پی قصد حمله به قلب اردوگاه خان ودوستان اش را داشتند.زنان وچوپان ها بار و بنه بسته وبه دامنه ی شرقی کوه دورشک کوچ کرده بودند.گله ها از دسترس مهاجمان دور شده بود.جسد کشته شدگان بر جای ،زخمی ها بدون مداوا،ناله می کردند.فرمانده سپاه خان ودوستانشگرفتار تله ای سخت .نام داران بزرگ منطقه که ناچار شدند شکست را بپذیرند. تسلیم اما رسوایی بود!از همه سوی دشت در محاصره بودند.حالا که توان پایداری نیست ،راه نجات چیست؟تفنگچی ها ،بزرگان ،ریش سفیدان ،پیرمردان کاردان وکاردیده،همه سخت در اضطراب .که زن وبچه همراه داشتند. همه جا در اختیار سیاهپور و خوبانی ونیک پی و کی علی خان وکی ولی خان وتفنگچی های برجسته وپیروزشان.فقط کوه دورشک پیش روی شان بود،راه های دیگر بسته .
شب فرا رسید وتاریکی کوه ودشت را در سایه کرد.صبح که دمید وهوا روشن شد چه!با وجود این زنان وکودکان!بزرگان به گفتگو ورای زنی پرداختند.تنها راه وچاره،فرار!فرار از طریق کوه دورشک.تفنگچی ها باید کی علی خان ودوستانش را سرگرم کنند!
کوچ شبانه ،در تاریکی شب،بدون صدا ،تند تند بارو بنه بستند،بار کردند.از تنها گذرگاه باقی مانده ،کوه دورشک.روزش گذرگاهی سخت،چه رسد به شب !زن ها وبچه های هراسان در لباس های محلی زیبای رنگارنگ،دور می شدند.تا فرصتی دیگرو جنگی دیگر که دوباره بیگانه وار به کشتار یکدیگر دست زنند. اینان که بیش تر شان خویشاوند بودند.از تبار هم واز مردم یک منطقه!
سیاهپور وهمراهان هم پیمان ،درتاریک_روشن سحرگاه ،خاک پاک کوهستان به پیشانی کشیدندوتیمم کردندودر سنگرهاشان نماز خواندند.چشم که به روشنایی روز گشودند تا بار دیگر دست به تفنگ برند وکار را یکسره کنند،تکه پاره های لباس زنان را دیدند که برنوک تیز سنگ ها وسر شاخه های درختان کوه دورشک با باد تکان می خورد!نشان فرار شبانه ی اردو وایل !
متحدان کی علی خان گرد آمدند.آبادی های کی گیوی اطراف دشت روم به یاری آمدند وکشته هارا به خاک سپردند.تفنگچی ها به سوی سررود حرکت کردند.به قصد رویاروییبا شخص عبدالله خان ویکسره کردن کار او واردوی همراهش .نرسیده به مقر عبدالله خان پیکی رسید،ازسوی همسر عبدالله خان ،مادر محمدحسین خان گفت:_جنگ را متوقف کنید ،ما خود ازاین منطقه بیرون می رویم.
به احترام آن زن ،جنگ متوقف شد.
۹۳/۱۰/۱۶